درواقع، تولید ناخالص داخلی یک متغیر روانه است که عدد آن برای ایران نشاندهندهٔ مقدار ریالی جریان کالا و خدمات، در یک دورهٔ زمانی مشخص (عموماً یک سال) است. تحلیل تولید ناخالص داخلی مطالب فراوانی را دربارهٔ اینکه چگونه استاندارد زندگی در یک اقتصاد تغییر میکند آشکار میسازد؛ از این رو رایجترین شاخصی است که برای اندازهگیری رفاه یک جامعه و مقایسه آن با سایر جوامع توسط اقتصاددانان به کار گرفته میشود.
انواع تولید ناخالص داخلی
روشهای مختلفی برای سنجش تولید ناخالص داخلی یک کشور وجود دارد. اما شناخت انواع و کاربردهای آن بسیار مهم است.
- تولید ناخالص داخلی اسمی: به عنوان مثال در سال ۲۰۱۵، تولید ناخالص داخلی آمریکا برابر حدود ۱۸ تریلیون دلار بود. این عدد نشاندهندهی میزان اسمی تولید ناخالص داخلی آمریکاست؛ زیرا این برآورد خام است و افزایش قیمت نیز در آن لحاظ شده است. در آمریکا، ادارهی تحلیل آمارهای اقتصادی (BEA)، هر سه ماه یکبار این برآورد را انجام میدهد و هر بار با دریافت دادههای جدید آن را مورد بازنگری قرار میدهد.
- تولید ناخالص داخلی واقعی: به منظور مقایسهی سال به سال خروجیهای اقتصادی، باید تأثیر تورم را از محاسبات خارج نمود. برای این کار، تولید ناخالص داخلی واقعی محاسبه میشود که در آن از شاخص ضمنی قیمت استفاده میشود. این شاخص نشان میدهد که قیمتها نسبت به سال پایه چه مقدار تغییر کردهاند. با ضرب شاخص ضمنی قیمت در تولید ناخالص داخلی اسمی، تولید ناخالص داخلی واقعی به دست میآید. در این محاسبات ۳ نکته مد نظر قرار میگیرد:
- درآمد شرکتها و افراد خارج از کشور در محاسبات وارد نمیشوند. در نتیجه تأثیر نرخ ارز و سیاستهای تجاری از محاسبات حذف میشود.
- تأثیر تورم از محاسبات حذف میشود.
- تنها محصولات نهایی در محاسبات قرار میگیرند. مثلا، اگر یک شرکت تولید کفش، خود به تولید بند کفش نمیپردازد، تنها ارزش خود کفش محاسبه میشود، نه بند آن.
تولید ناخالص داخلی واقعی از مقدار اسمی آن کمتر است. در سال ۲۰۱۵، این مقدار در آمریکا برابر با حدود ۱۶ تریلیون دلار بود که ادارهی تحلیل آمارهای اقتصادی آمریکا آن را بر اساس سال ۲۰۰۹ به عنوان سال پایه محاسبه نموده است.
- نرخ رشد: نرخ رشد تولید ناخالص داخلی میزان افزایشی است که در خروجیهای اقتصادی سه ماههی یک کشور رخ میدهد. این نرخ دقیقا مشخص میکند که اقتصاد یک کشور با چه شتابی در حال رشد است. بسیاری از کشورها برای محاسبهی نرخ رشد از تولید ناخالص داخلی واقعی استفاده میکنند تا تأثیر اقتصاد در این نرخ حذف شود.
- سرانهی تولید ناخالص داخلی: بهترین راه برای مقایسهی کشورها از نظر میزان تولید ناخالص داخلی است؛ زیرا برخی از کشورها به این علت دارای خروجیهای اقتصادی بزرگی هستند که جمعیت بیشتری دارند. برای داشتن مقایسهای صحیح، نیاز به سرانهی تولید ناخالص داخلی است. این معیار از تقسیم تولید ناخالص داخلی واقعی بر تعداد ساکنان یک کشور به دست میآید و مشخصکنندهی استاندارد زندگی در یک کشور است.
محاسبه تولید ناخالص داخلی
محاسبه تولید ناخالص داخلی یک کشور شامل تمام مصرف خصوصی و عمومی، هزینههای دولتی، سرمایهگذاری ها، اضافات به موجودیهای خصوصی، هزینههای ساخت و ساز پرداخت شده و تراز تجاری خارجی میشود (صادرات به ارزش افزوده و واردات کم می شود). از میان تمام اجزایی که GDP یک کشور را تشکیل می دهند، تراز تجاری خارجی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تولید ناخالص داخلی یک کشور زمانی افزایش می یابد که ارزش کل کالاها و خدماتی که تولیدکنندگان داخلی به کشورهای خارجی می فروشند، از ارزش کل کالاها و خدمات خارجی که مصرف کنندگان داخلی خریداری می کنند، بیشتر شود. وقتی این وضعیت پیش می آید، می گویند که آن کشور مازاد تجاری دارد.
اگر وضعیت معکوس رخ دهد، یعنی اگر مقداری که مصرف کنندگان داخلی برای محصولات خارجی خرج می کنند از مجموع آنچه تولیدکنندگان داخلی می توانند به مصرف کنندگان خارجی بفروشند، بیشتر باشد، به آن کسری تجاری می گویند. در این شرایط، GDP یک کشور کاهش می یابد.
تولید ناخالص داخلی را می توان بر مبنای اسمی یا واقعی محاسبه کرد که روش دوم تورم را نیز اعمال می کند. به طور کلی، GDP واقعی روش بهتری برای بیان عملکرد بلندمدت اقتصاد ملی است زیرا از دلار ثابت استفاده می کند. به عنوان مثال، فرض کنید کشوری وجود دارد که در سال 2009 تولید ناخالص داخلی اسمی آن 100 میلیارد دلار بوده است. تا سال 2019، تولید ناخالص داخلی اسمی این کشور به 150 میلیارد دلار افزایش می یابد. در همین بازه زمانی، قیمت ها نیز 100 درصد افزایش یافته اند. در این مثال، اگر شما صرفاً به GDP اسمی نگاه کنید، به نظر می رسد که اقتصاد عملکرد خوبی دارد. با این حال، GDP واقعی (بیان شده به دلار 2009) تنها 75 میلیارد دلار خواهد بود، که نشان می دهد، در واقع، کاهش کلی در عملکرد واقعی اقتصادی در این مدت اتفاق افتاده است.
تولید ناخالص داخلی را می توان از طریق سه روش اصلی تعیین کرد. هر سه روش، در صورت محاسبه صحیح باید یک رقم را به دست آورند. این سه رویکرد اغلب رویکرد مصرف، رویکرد خروجی (یا تولید) و رویکرد درآمد نامیده می شوند.
رویکرد مصرف
رویکرد هزینه، که به عنوان رویکرد خرج کردن نیز شناخته می شود، هزینه های گروه های مختلف شرکت کننده در اقتصاد را محاسبه می کند. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در درجه اول بر اساس رویکرد هزینه اندازه گیری می شود. این رویکرد را می توان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:
GDP = C + G + I + NX
که در این فرمول:
C معادل مصرف، G معادل هزینه های دولت، I معادل سرمایه گذاری و NX معادل صادرات خالص می باشد.
همه این فعالیت ها در تولید ناخالص داخلی یک کشور مشارکت می کنند. مصرف به مخارج مصرف خصوصی یا مخارج مصرف کننده اشاره دارد. مصرف کنندگان پول خرج می کنند تا کالاها و خدماتی مانند خواربارفروشی و یا اصلاح موی خود را به دست آورند. مخارج مصرف کننده بزرگترین جزء تولید ناخالص داخلی است که بیش از دو سوم تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می دهد.
بنابراین، اعتماد مصرف کننده تأثیر بسیار مهمی بر رشد اقتصادی دارد. سطح اطمینان بالا نشان می دهد که مصرف کنندگان مایل به خرج کردن هستند، در حالی که سطح اطمینان پایین نشان دهنده عدم اطمینان در مورد آینده و عدم تمایل به هزینه است.
مخارج دولت نشان دهنده مخارج مصرفی دولت و سرمایه گذاری ناخالص است. دولت ها برای تجهیزات، زیرساخت ها و حقوق و دستمزد پول خرج می کنند. هنگامی که مخارج مصرف کننده و سرمایه گذاری تجاری هر دو به شدت کاهش می یابند، ممکن است هزینه های دولت نسبت به سایر اجزای GDP یک کشور اهمیت بیشتری پیدا کند. به عنوان مثال این امر ممکن است در پی یک رکود اقتصادی رخ دهد.
سرمایه گذاری، به سرمایه گذاری داخلی خصوصی یا مخارج سرمایه ای اشاره دارد. کسب و کارها برای سرمایه گذاری در فعالیت های تجاری خود پول خرج می کنند. به عنوان مثال، یک کسب و کار ممکن است ماشین آلات بخرد. سرمایه گذاری تجاری جزء حیاتی GDP است زیرا ظرفیت تولید یک اقتصاد و سطح اشتغال را افزایش می دهد.
صادرات خالص، کل صادرات را از کل واردات کم می کند (NX = واردات- صادرات). کالاها و خدماتی که یک اقتصاد تولید می کند و به کشورهای دیگر صادر می شود، منهای وارداتی که توسط مصرف کنندگان داخلی خریداری می شود، صادرات خالص یک کشور را نشان می دهد. کلیه هزینه های شرکت های مستقر در یک کشور، حتی اگر شرکت های خارجی باشند، در این محاسبه لحاظ می شود.
چه مواردی در محاسبه جی دی پی لحاظ نمی شوند
با توجه به تعریفی که از جیدیپی داشتیم، ممکن است فعالیتهایی در اقتصاد صورت بگیرند که در محاسبه جیدیپی لحاظ نشوند. در محاسبه جیدیپی به صورت صریح، مبادلاتی ثبت میشوند که ناشی از تولید یا به صورت «گزارششده» (Reported) باشند. در فهرست زیر به ترتیب به این موردها اشاره شده است:
- فعالیتی که به آن دستمزدی تعلق نمیگیرد مانند کارهایی که در خانه انجام میدهید، کار داوطلبانه و…
- کالاهایی که برای فروش در بازار تولید نمیشوند.
- مبادله کالا و خدمات بدون مبادله پول (تهاتر)
- بازار سیاه یا زیرزمینی
- فعالیتهای غیرقانونی
- پرداختهای انتقالی
- فروش کالاهای استفاده شده و دستدوم. مقدار جی دی پی برای این نوع کالاها، یک بار و در زمان تولید اولیه، محاسبه شده است.
- کالاها و خدمات واسطهای که از آنها برای تولید کالاها و خدمات نهایی استفاده میشود.
- داراییهای سرمایهای. به طور مثال، هنگامی که خانوار اقدام به خرید اوراق قرضه و سهام میکند مانند این است که پیشقسط وام خود را پرداخت کند، نه اینکه کالا یا خدمتی را خریداری کرده باشد. بنابراین، این مورد نیز در محاسبه جی دی پی لحاظ نمیشود.